با وصف آن که سازمانهای دفاع از حقوق زنان و دادگاه ها برای جلوگیری از خشونت علیه زنان تلاشهای مداوم نموده اند، اما با تأسف همچنان خشونت علیه زنان در سراسر جهان کاهش چشم گیری نیافته است و یا هم چرا برخی زنان نمیتوانند مقابل خشونت ایستاده گی نمایند؟
برای پاسخ همچو پرسش ها، عوامل و دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. اما مهمترین عامل که یک زن نمیتواند با خشونت علیه خودش مبارزه کند، این است که از حمایت کافی و همکاری برخوردار نیست. در بسیاری از کشور ها حتی کشور های پیشرفته قوانین قضایی و دادگاهها آنگونه که باید از زنان در برابر خشونت پشتیبانی نمایند، انجام نمیدهند
از سوی دیگر؛ عدم توانایی حل مشکلات، عدم اعتماد به نفس، هراس از دیگرگونی زنده گی، مشکلات مالی و انزوایی وغیره … که منحصر به فرد می باشند، نیز میتوانند از انگیزه های وادار شدن به تحمل خشونت باشند. در چنین وضعیتی زنان نمیتوانند علیه خشونت ایستاده گی نمایند و ناگزیر اند هر لحظه این رنج و آزار را متقبل شوند
خشونت علیه زنان و دختران به عنوان خشونت مبتنی بر جنسیت تعریف میشود که منجر به آسیب فزیکی، جنسی یا روحی یا رنج زنان و دختران می گردد. از جمله خشونت ها، یکی هم تهدید به انجام اعمال است که به گونه اجبار صورت می گیرد. هم چنان محروم ساختن خودسرانه فرد، از آزادی ها که در محضر عام و یا در زنده گی شخصی صورت بگیرد، عمل خشن تلقی می گردد. خشونت علیه زنان و دختران مشتمل بر خشونتهای جسمی، جنسی و روانی در خانواده یا در جامعه می باشد که توسط قوه حاکم یا اعمال شده و یا از آن چشم پوشی گردیده است
در واقع وضعیت و شرایط حاکم عامل صعود میزان خشونت هاست. کاهش تحرک و افزایش انزوا، ازدیاد فشار روانی و تقلیل درآمد عایداتی همه و همه زمینه را برای خشونت های فراهم نموده که منجر به یک جهش نگران کننده در خشونت های خانواده گی واقع شده است. زنان و دختران را در این مرحله، بیش از پیش در معرض انواع خشونتها قرار می گیرند
مسدود شدن دروازه های مکاتب، به مفهوم باز شدن دروازه ازدواج های زیر سن می باشد. تأثیرات این خشونت فاجعه بار دراز مدت خواهد بود. زنان با پدید آمدن مشکلات اقتصادی به دلیل عدم فعالیت های کاری از دست رفتن شغل مردان که باعث فشار بر خانواده ها گردیده و رفتار های خشونتآمیز افزایش پیدا می کند ، پیامد های این خشونت را نیز زنان متحمل میشوند
سطح تأثیر گذاری خشونت که از هر نوع آن باشد، در زنده گی شخصی افراد، خانواده و جامعه، قابل پیمایش و اندازهگیری نیست. بیشتر از یک سال از حاکمیت طالبان میگذرد و زنان جامعه ما هنوز هم آسیب های جدی ناشی ضعف اقتصاد، طرد شدن از حلقه اجتماع و محرومیت ها، تغییر سبک زنده گی و حضور اجباری در منزل، همه و همه از پیامد های ناگوار گروه زن ستیز است که موجب افزایش آمار انواع خشونت ها شده است
خشونت علیه زن که یکی از مسائل و معضل ملی و جهانی است، تعمیل آن نیز در واقع جرم آشکار است که بایست علیه آن تلاش و مبارزه مقتضی صورت بیگیرد. اما کدام راهکار ها می تواند در راستای کاهش خشونت علیه زنان مؤثر واقع شوند؟
با وصف آن که خشونت علیه زنان و دختران یکی از رایجترین موارد نقض حقوق بشر در جهان بر شمرده شده، هر روز بار ها و بار ها در اکثر نقاط جهان به وقوع می پیوندد. خشونت علیه زن از گذشته ها تا به اکنون به یک معضل جهانی مبدل شده که این مسئله عواقب جدی کوتاه مدت و بلند مدت جسمانی و روانی را بر زنان و دختران داشته است
افزایش حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از زنانی یا دختران که مورد خشونت قرار میگیرند و یا گرفته اند در امر مبارزه علیه خشونت کارایی مؤثر دارد. گسترش آگاهی دهی و شناسایی قربانیان خشونت ها توسط سازمان های دفاع از حقوق زنان و هم چنان بازنگری قوانین قضایی از فعالیت های مهم اند که در این راستا باید انجام شوند. این نهاد ها در صورت لزوم به قربانیان خشونت کمک و همکاری کنند و تشویق بر سکوت شکنی نمایند تا بتوانند از دیگران کمک بخواهند. همین گونه نهایت لازم است تا قربانیان خشونت ها برای بهبود وضعیت روحی و روانی به مراکز مشاوره و روانشناسی معرفی شوند
ما بر تحکیم رفاه زنان تأکید و تعهد نموده ایم، زیرا تعهد قوی، حسن نیت و ارادۀ قاطع ما در مبارزه با خشونت علیه زن، امر حتمی و لازمی پنداشته می شود و پیروزی در این مبارزه نیازمند صداقت و قاطعیت می باشد. مبارزه دقیق و جدی با همبستگی فعالان و حامیان این مکتب، باور و اعتقاد همگانی را افزایش داده، سبب گرایش و پیوستن دیگران در این راستا می گردد
تعهد و ارادۀ زنان افغان در امر مبارزه با خشونت، یک حقیقت مسلم و امر همیشگی است؛ هر روز و هر زمان فرصتی است برای مهار نمودن این فاجعه. در راستای مبارزه با خشونت، تجدید تعهدات با همی و همبستگی زنان، از اولویتهای این امر خطیر بر شمرده شده است. مرور نمودن کار کرد های گذشته، بررسی و ارزیابی فعالیت های انجام شده، تحلیل چالش ها و خلا ها، ارج گذاری به دستآوردها، توانمندی مدیریت ما را در این مبارزه برجسته می سازد. تبارز این همه شاخص ها، این امکان را مساعد میکند تا با استفاده از تجارب که در جریان مبارزه با خشونت بهدست آمده، برای رفاه همنوعان متأثر از خشونت به کار گرفته شود
دیدگاه ما به منظور جلوگیری و کاهش خشونت علیه زن در جامعه، همبستگی و مشارکت کامل و برابر زنان و دختران است. جامع ترین آیده که بتواند پاسخ گوی این نیازمندی باشد، وحدت نظر و انسجام زنان خواهد بود. اتحاد و همبستگی زنان باید از شعار های کلیشه یی و میان تهی عملاً بیرون کشیده شود، زیرا ما زنان با نیروی همگانی که قدرت مغلوب نا پذیریم؛ ما مبارزین حقوق، آزادی و عدالتیم که شکست در قاموس ما جا ندارد هرچند که شکسته ایم
از حاکم شدن دوباره طالبان در افغانستان، همه جا حکایتی از مشکلات و روایتی از معضلات است. این حاکمیت فرو رفتن مردم در گودال از مشکلات و بدبختی ها را بازگو می کند. مردم در همه عرصه های زنده گی متأثر و متضرر شده اند و اما؛ زنان بیشتر از همه آماج سختی ها قرار گرفتند که مشکلات و معضلات آن ها روز افزون بوده است
طالبان با وضع نمودن محدودیت
امروز زنان و دختران افغان در یک موقف ابزاری برای طالبان به منظور معاملات سیاسی با جامعه جهانی مبدل شده اند. از بسته ماندن دروازه های مکاتب به روی دختران تا خانه بدوش شدن زنان شاغل، از پوشش اجباری و محدودیت سفر تا آزار و اذیت اداره امر به معروف و نهی منکر و بسا نا به سامانی های دیگر، همه و همه پیام دهنده حذف سیستماتیک و بیرون راندن زنان از متن جامعه می باشند. در ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان، زنان در کل حضور ندارند که این عمل در فرجام منتهی به فلج شدن جامعه خواهد شد
اخراج دانشجویان زن از خوابگاه های دانشگاه و محدود ساختن رشته های تحصیلی توسط طالبان، محدود ساختن زمینه های تحصیلی برای دختران افغان است
آن عده زنانی که تنها نانآور خانواده های خویش اند، به نحوی کهشوهران و یا سرپرستان خانواده های شان را از دست داده، حالا دیگر فرصتی برای درآمد و عاید از طریق کار و شغل برای شان باقی نمانده است. سرپرستی و مدیریت خانواده ها، مشکلات و بار سنگینی است که زنان افغان متحمل شده اند. زنان برای برداشتن این بار گران، ناگزیر اند به گدایی روی آورند و یا در جاده ها دست فروشی نمایند که درآمد شان اندک و حتا به حد هیچ خواهد بود
جو اقتصادی افغانستان در زیر حاکمیت طالبان، تورم نرخ بیکاری و فقر و از سوی هم گرانی مواد و اجناس در بازار هاست. خانواده های فقیر برای زنده ماندن حتا مجبور به فروش فرزندان (دختران) شان نیز شده اند. آینده فرزندان فروخته شده، چگونه خواهد بود؟ درک این معضله نهایت دشوار است
از سوی هم؛ وضع ممنوعیتها و محدودیتها در عرصه های آموزشی و کاری بر شخصیت و آزادی زنان و دختران تأثیرات منفی گذاشته است. یک روز گذراندن در سایه تاریکی ها با کوله بار از سختی ها به مثابه یک عمر ماندن در زندان می باشد. محرومیت از حقوق و آزادی، انگیزه بود برای شماری از زنان و دختران تا اعتراضات خیابانی راه اندازینمایند که در پی این اقدام، طالبان عده از دختران و زنان معترض رابازداشت و زندانی نمودند. این زنان و دختران که برای دادخواهی و مطالبه حقوق شان ندای (درس، نان، کار و آزادی) را سر داده بودند، به جای مکافات، شکنجه و زندان را تجربه کردند و مجازات شدند که این حق آنها نبود و این گونه محکومیت و سرکوب شدن زنان، پذیرفتنی و قابل تحمل نیست
اکنون زنان افغان با دنیای از مشکلات تنها در مقابل طالبان ایستاده اند. زنان افغان، پاسداران اصیل آزادی و ممثلان واقعی دموکراسی در مصاف لشکر تاریکی و دشمنان روشنایی و آزادی قرار گرفته اند. اما این مبارزه در میدانی که حاکمیت طالبان است، عاری از چالش و درد سر نخواهد بود. با وصف تحمل مشکلات و قربانی ها، زنان فداکار شانه خالی نکرده اند و هرگز میدان مبارزه را ترک نخواهند نمود؛ لیکن چه کسی برای امداد و حمایت این ها سربلند خواهند نمود؟