من با مرگ تدریجی نفس میکشم؛ آیا میدانید زنان و کودکان افغانستان در زیر سیتره حاکمیت طالبانی چه میکشند؟؟ من با مرگ تدریجی نفس میکشم؛ آیا میدانید زنان و کودکان افغانستان در زیر سیتره حاکمیت طالبانی چه میکشند؟؟ این روزها وضعیت زنان به خصوص کودکان دختر به عنوان قربانی های اصلی روز های سیاه افغانستان، تیره است ، تیره گی که سکوت تلخ و سرد جهان را در پی دارد. رنگها حرمت دارند ، چه سیاه باشد چه سفید وچه هم سرخ ؛ اینجا هم باید بنی آدم اعضای یکدیگر باشند تفاوت های نژادی ، زبانی ، دینی و مذهبی را گوشه دلمان جای دهیم تا نزدیکی ها درک و همزیستی بهتر را جمع و نفاق ها را تفریق نماید، چون هنر عشق در پیوند تفاوت هاست در سرزمین من زن بودن قیمت دارد و آن قیمت محرومیت است ،محرومیت از حق انسانی و اسلامی من اینجا زنان به عنوان مصرف کننده های بی مصرف دیده میشوند که وجود و عدم آن به تفکرات طالبانی تفاوتی ندارد ، اینجا تنها حق به رسمیت شناخته برای سکوت است،سکوت فراتر از مرگ تدریجی. !مکاتب دخترانه مسدود اند دلم برای سال ها بيگانه زندگی کردن مردم سرزمین مادری ام علی الخصوص زنان ودختران ستم ديده این دیار پرآشوبم عاشقانه در جستجوی آزادی و خوشبختی آواره اند میسوزد . بیشتر ۲۵۰ روز میشود که دانش آموزان دختر بالاتر صنف ۶ افغانستان به ۲۵ سال قبل سفر کرده و از رفتن به مکتب محروم هستند این مسافران رنجور، همه روزه برای باز کردن قفل های آهنین طالبانی، مکاتب شان اشک میریزند ولی به گمانم اشک این دردمندان را حتی فرشتگان آسمانی بیننده نیست !اینجا حق زندگی اجتماعی ،کاری و حتی انتخاب از زنان گرفته شده است فرعون های سر زمین من، به اندازه پشیزی از دین و انسانیت بو نبرده اند ،چون خود بردههای چشم و گوش بسته یک ذهن سیاه و نامرئی اند . حکم شنای ماهیهای آزاد در دریای زندگی، محرومیت از تعلیم ، تحصیل ،اشتغال و مسئولیت های اجتماعی نیست زنان نباید با تحمیل روبند و نقاب در پستو خانه های جهل انتظار مرگ جانسوز بکشند ! ما آموخته ایم ما آموخته ایم اگر حرف اول و آخر را در جنگل تبر بزند هدف فقط ویرانی و قلع و قمع نهال های تازه از خاک درآمده است ،تا اینده بیدی در امان نماند ، احدی در مقابل باد ویرانگر نیستد و هیچ گل یی وسط علفهای هرزه شکوفا نشود ، بلی اینجا تنها هدف محروم سازی باغچه از زیبایی، عطر و طراوتش سرزنده کننده است و قد کشیدن علفهای هرزه که توان رشد در میان گلها و درختان سرسبز را ندارند است اینجا محاکم صحرایی شنیع تر است ، اینجا افکار شخصی و رها زیستن محکوم به مجازات ابدیست! ! عشق و همزیستی سالم را انتخاب کنیمآنان که عشق را سنگسار میکنند، به فرمان اوهام باطن پلیدشان سر میبرند، روی آزادی نقاب می بندند و روشنگری را خطر میخوانند و روشن فکری را جرم، سرمشق فکری شان برده سازی توده ها و مردم است ، این روزها در افغانستان ، برای دختران سن بلوغ که در حقیقت مرحله جدید از ایام زندگی است به اندازه پر از استرس و ارعاب شده است که آنرا ختم آرزو های کودکانه شان میدانند چون فکر طالبانی بلوغ را سن برای ازدواج میخوانند ! اینجا حتی اجازه انتخاب رنگ پوشش را نداریم در سر زمین من زنان باید حبس مداوم العمر را از پشت روبندهایشان سپری کنند و از شدت ترس و صدای پای کابوس های بی رحم لذت دیدن پنجره های باز را از دست بدهند و حتی حق انتخاب رنگ آن پنجره را ندارد ، نمیدانم این وضع را چه تعریف کنم . ! اینجا اولین جنس برای فروش کودکان اند مردمان دیار من، چوب قدرت های دیگر را میخورند و از این وحشت، نگاه معصوم انسانیت شرمنده است. هموطنان گروگان گرفته شده سر زمین من این روز ها دچار فقر و گرسنگی شدید اند و اولین جنس برای فروش در خانه شان کودکان بی خبر از اینده نا معلوم است ! خطاب به کودکان میهنماینجا حقوق بشر خوابیده است، ارزش یک گلوله توپ از جان و دیگر مردمان سرزمینت برای بعضی ها بیشتر است فراموش نمیکنم که، تو وارث درد و رنج یک ملتی ، اما نمیدانم کجاهستند آنهای که با ایمان و انسانیت حرف های شان را زیبا میسازند و پشت آیه های احتیاط راحت خوابیده میخوابند. فراموش نکنیم که اینجا بشری و کودکان نفس میکشند که قربانی اند !اینجا گلو آزادی بیان را خفه کرده اندهیچ زن خبرنگارى نمی تواند تفسير اخبار کند و هیچ سنگر داری همانند میلیون طفل گرسنه افغانستان شب ها خواب ندارند چون همه درگیر بازی با مرگ و افتخار و نبرد با مزدوران دین هستند. !انسانم آرزوست میخواهم اعتراف تلخی نمایم و از مردان سرزمینم بپرسم ! آیا در افکار شخصی خودمان و از آن مهمتر در جامعه ، برای دختران و زنان ، همان ارزش و حقوقی را که برای خود شایسته میدانید برای ما نیز میپذیرید؟؟ آیا به برابری نگاه، جنسیت، قدرت و حقوق همگانی فکر یکسان داریم!!؟ اگر جواب بلی است، چرا امروز صف ما زنان برای تامين عدالت اجتماعی و تامین حقوق بشری و اسلامی مان کمرنگ از حضور شماست؟؟؟ فکر نمیکنید اگر ۲۵ سال قبل در برابر استبداد گروه حاکم ایستاده بودید اکنون در های مکاتب دختران تان بسته نبود؟؟؟ اکنون دیگر اشک های دختران تان را شاهد نبودید؟؟؟ اکنون دیگر هیچ زنی افغانستان به دلیل پوشش از دانشگاه بیرون انداخته نمیشد؟؟؟ ما ابتدا باید نوع نگاه به جنسیت را تغییر بدهیم و از همان مدارس این فکر را پایهگذاری کنیم که مرد و زن مکمل همدیگر هستند و در حرفها، شعارها، فیلمها و ادبیات؛ واژه جنس ضعیف را حذف کنیم و به زنان و دختران اجازه دهیم حق انتخاب در تمامی مراحل زندگی و حتی فرصتهای بیرون از زندگی خانوادگی را داشته باشند نباید مورد تحکم و زورگویی بعضی آقایان قرار گیرند ! ما انتظار شنیدن ندا مان را داریم هر چند در جوامع امروزی، افکار روند صعودی داشته است و حتی در کشور افغانستان خیلی از مردان برای خانمها این ارزش را قائل اند، اما هنوز عدهای هستند که با شتر سفر میکنند و زن را بعنوان فردی مطیع و فرمانبردار که محدوده زندگیاش در چاردیواری خانه شخصی و آشپزخانه تعریف میکنند که هنگام نیاز مرد به بستر فراخوانده خواهد میشود و نفس وجودی اش تولید مثل .زمانی که مردم با دله از چاه آب میکردند دیگر گذشت، جهان امروزی افقهای نوینی را گشوده است ، در خیلی از مشاغل امروزی، زنان عهدهدار مهمترین مشاغل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی اند !همسنگران مهربانماین روزها در خاک وطنم دیگر از زندگی و صلح ،امنیت ،آرامش و خنده و بازی کودکان اثری نیست اینجا کودکان باید شب ها را در کوه های شمال بخوابند و روز ها در آموزشگاه و مسجد باید کشته شوند شرمنده ام هموطن .شرمنده ام اگر گاهی مجبور شدیم طوری آشکار کنم که زندگی روبراه است و حال شما خوب است نویسنده ؛ مریم معروف آروین ریس و بنیانگذار موسسه تحکیم رفاه زنان و کودکان افغانستان